انسان در پروسه ی رشد خود از مسیرها و شاهراه های مختلفی عبور می کند. هنگامی که کودک است با تجربه و تربیت والدین مسائل زیادی را می آموزد و به مرور با پیشرفت در علوم مختلف، مباحث مختلفی را در زمینه های متفاوتی فرا می گیرد. میل انسان به یادگیری با میل به پاداش گرفتن در ذهن عجین است؛ به این ترتیب که از کودکی درک میکند که اگر چیزهایی در موضوعات مختلف بیان کند که دیگران نمیدانند تشویق می شود و مورد توجه قرار میگیرد. از سوی دیگر هنگامی که انسان در زندگی به خطاهای خود متوجه می شود که هنوز چیزهایی هست که نمی داند، پس به دنبال فهمیدن و حل و فصل کردن آنها باز به دنبال بیشتر فهمیدن و بیشتر دانستن می رود؛ تا اگر بار دیگر به آن مشکل دچار شد بتواند آن را زودتر حل کند و یا اصلا دیگر به آن مبتلا نشود. در این میان افراد اغلب دچار آفت همه چیز دانی می شوند که در ادامه به آن می پردازیم.
خصوصیات ساکنان شهر همه چیز دانی
فرد همه چیز دان اغلب نمی داند که همه چیز دان است و آن را انکار می کند چرا که از چشمان خود به مسائل می نگرد و تصور میکند که باز و گشوده است.
همه چیز دانی در بین افرادی که تحصیل کرده اند و مدارج بالای دانشگاهی دارند به وفور دیده می شود اما این دلیل بر این نیست که افراد بدون مدارک دانشگاهی از این آفت در امانند. امروزه به دلیل دسترسی راحت به منابع اطلاعاتی از طریق اینترنت و جوامع و شبکه های مجازی افراد تصور میکنند با خواندن چند مقاله و سرچ و جستجو کردن مطالب، به عمق کافی دست یافته اند و درباره ی مسائلی که هنوز خیلی کم میدانند ادعای دانستگی می کنند.
آن ها در برابر یادگیری مقاومت می کنند و طوری نشان می دهند که نیازی به فرا گرفتن مطالب جدید ندارند.
همه چیز دان ها سوالات زیادی از دیگران نمی پرسند چون فکر میکنند که با عینک هایی که از دانش های مختلف به دست آورده اند حتی اگر پاسخ علمی چیزی را نداشته باشند با تحلیل می توانند به آن دست یابند. همه چیز دان تصور میکند با خواندن چند کتاب در باب روانشناسی، و شرکت در چند کارگاه خودشناسی و یا حتی گرفتن مدرک روانشناسی میتواند پاسخ تمامی مشکلات روانی و ذهنی نوع بشر را با تحلیل اطلاعات خود به دست بیاورد.
این افرد در برخی موارد می دانند که اطلاعات زیادی ندارند ولی از آنجا که به ابراز خود از این طریق عادت دارند طوری جلوه می دهند که اطلاعات کافی از مسئله دارند.
در صورتی که به یک همه چیز دان بخواهید اطلاعاتی بدهید، او خود را در آن بالا می داند و احساس بی نیازی می کند به نحوی شما یا اطلاعاتی که داده اید را زیر سوال می برد و طوری برخورد میکند که به من نگو چی درست تره، من خودم میدونم!
اگر به یک همه چیز دان بخواهید ثابت کنید که چیزی که می گوید همه ی حقیقت نیست او مقاومت کرده، احساس حقارت می کند و به شما به نحوی حمله می کند تا ازین احساس ناخوشایند فرار کند.
همه چیزدان ها فکر میکنند در مورد مسائل مختلف روزمره که به تکرار و دفعات رخ می دهد اطلاعات زیادی دارند. اغلب تصور میکنند به دلیل تجربه هایی که در زمینه های مختلف داشته اند به خوبی از چگونگی آن اطلاع دارند.
همه چیز دان ها هر جا مشکلی می بینند جلو می روند تا با پاسخی که در آستین دارند، راه حل خود را تشریح کنند و مشکل را برطرف کنند؛ چون تصور می کنند آنچه “من” میگویم درست است.
آن ها چنان به عقاید و باورهای خود چسبیده اند که حاضر نیستند هیچ عقیده ی دیگری را فقط بشنوند و اگر به حرف دیگری هم گوش بسپارند، صرفا برای رد کردن آن و ثابت کردن عقیده ی خود اینکار را انجام میدهند.
همه چیز دان ها در ذهن خود پیش فرض هایی محکم و نفوذ ناپذیر دارند؛ علی الخصوص درباره ی مسائلی که در آن ادعای دانستن دارند. به این ترتیب با عینکهایی به مسائل نگاه می کنند و به راحتی به خود حق می دهند که با آن پیش فرض ها، مسائل و افراد را قضاوت کنند.
افراد همه چیز دان اغلب از دچار شدن به شک و تردید در مورد باورهایشان هراس دارند چراکه در ذهن خود محکم به آنها چسبیده اند؛ با مطالبی که می دانند هویتی برای خود دست و پا کرده اند و حاضر نیستند به سادگی آن را از دست بدهند.
این افراد، اغلب گفتگو ها را انحصاری می کنند، شنونده های خوبی نیستند و بسیار حرف می زنند و اغلب بدون توجه دیگران تصمیم می گیرند چون تصور دارند که بیشتر از بقیه می دانند.
همه چیز دان ها اغلب دوست دارند به دیگران نشان دهند که چقدر باهوش هستند و از اینکه نادان یا ناآگاه شمرده شوند می ترسند، به همین دلیل یا در حال اثبات نظر خود هستند و یا اگر بفهمند که نمیتوانند خود را ثابت کنند بحث را به سمتی می برند که طرف مقابل را به پذیرفتن سخن خود مجبور کنند.
آن ها در مقابل انتقاد مقاومت می کنند و نمی توانند بپذیرند که مشکل و یا نقصی دارند.
همه چیز دان ها منعطف نیستند و بر آن چه می دانند بسیار تاکید میکنند، خشکی و تعصب به دانسته هایشان را به وضوح می توان در رفتارهاشان مشاهده کرد.
این افراد اغلب به دلیل پیله ی دانستگی که به دور خود پیچیده اند، دچار خودشیفتگی و غرور هستند، خود را برتر از دیگران می پندارند و دیگران را کوچک تر و محدودتر از خود می بینند؛ در عین حال حتی نمی پذیرند که مغرور هستند.
همه چیز دان ها اغلب دچار اعتماد به نفس کاذب می شود.